ذکر مصیبت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
بهر تسلیِّ دلِ زهرا یهودیان
باهیزم و لگد به عزاخانه سر زدند
از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاک
از بس که با غلاف به پهلوی در زدند
دیدند که با تو راه به جایی نمیبرند
نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند
زهرا نبود آنکه بیافتد به روی خاک
سیلی به صورت زن من بی خبر زدند
تا آمدم به خویش جمالش کبود شد
بد سیرتان جمال مرا بی خبر زدند
هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن
اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند
معنی ور شکسته چو خواهی مرا ببین
سرمایه ی امید مرا از کمر زدند
مردی که هیچ ضربه به پشت کسی نزد
زهراش را جماعتی از پشت سر زدند
افتاد روی جفت علی لنگه ی دری
از بس که جفت جفت و فُرادی به در زدند
اهل مدینه با همه ی کینه های خود
سرو رشید باغ مرا با تبر زدند
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است